به بهانه سی و چندمین زادروزم ..

به بهانه سی و چندمین زادروزم ..

بزرگ شدم! کمی بیشتر! بیشتر از سال گذشته فشار و سختی رو تحمل کردم و از بی‌میلی که نسبت به انجام بعضی کارهای پرهیاهو و پرسروصدا دارم و تعداد رفقایی که روز به روز کمتر میشن احساس جاافتادگی و بزرگی دارم. وقتی تو هر جمعی صحبت از ازدواج میشه نگاه‌ها به سمت من میره بیشتر به این نتیجه میرسم که دارم از نوجوونی فاصله میگیرم و در مرز جوونی و میانسالی قرار میگیرم.
چشم به هم زدم دیدم سی و چند سال دارم و کم کم به جای قد کشیدن و رشد کردن دارم مراحل ثبات و پایداری قبل از تحلیل و افول رو طی میکنم تا آروم آروم خودم رو آماده خیلی چیزها کنم! خیلی چیزهایی که شاید سال‌ها براش صبر کردم و امروز موقع چیدن میوه‌های درختی باشه که بزرگ شدنش رو شاهد بودم. امسال میخوام متفاوت‌ترین کادوی زندگیم رو به خودم بدم و از خودم بابت تمام تلاشهایی که شبانه روز کرد، بابت تمام فکرها و بابت تمام شادی‌هایی که شاید وقتش بود و نکرد و بابت شکست‌هایی که خورد ولی دلسرد نشد تشکر کنم. تشکر کنم از خودم و خدایی که همیشه پشت دست من بود و هر جا خسته میشدم به لبخندش نگاه می‌کردم و انرژی می‌گرفتم برای ادامه ..
و در نهایت، امسال هم تلاش میکنم نه به کسی بد کنم، نه کسی رو ناراحت کنم، نه کسی رو قضاوت کنم و نه بد باشم ..
و در آخر، تویی که داری منو میخونی، یه آرزو برام کن ..

نسخه جمعی روانشناسان محترم !

نمیدونم فقط من این مشکل رو دارم یا شما هم باهاش مواجه شدید که وقتی یه روانشناس رو تو شبکه های اجتماعی مثلا اینستاگرام دنبال میکنید هیچگونه ارتباطی با صحبت‌هاش نمیگیرید! من احساس میکنم این نسخه‌های درمانی که میدن نمیتونه برای همه مردم درست و صحیح باشه و تو علم روانشناسی ما کلا نمی‌تونیم جز به کل کنیم یه مسئله رو. به عنوان مثال من داشتم ویدیویی رو میدیدم که میگفت از افراد آزارگر دوری کنید که به هیچ عنوان افراد مناسبی برای یه رابطه عاطفی پایدار نیستن و مثال نقضش برای من دوستی بود که شخصیت آزار پذیری داره و به دنبال کسی میگرده که بتونه نیاز آزارپذیریش رو تو زندگی ارضا کنه! اینجا بود که شکم به یقین تبدیل شد و اخیرا هم چندین نفر رو دیدم که راجع به این نسخه پیچی جمعی واکنش نشون دادن و با دلیل غلط بودنش رو ثابت کردن. نظر شما چیه ؟

بوسه بر چشم هایت میزنم مادر ...

هیچوقت یادم نمیره روزی رو که با دوچرخه رفتم تو خیابونی که تازه آسفالت شده بود. همه جام قیری شده بود؛ از لاستیک دوچرخه بگیر تا لباس ها و کل پاهام تا زانو. با اشک برگشتم خونه و تو راه بابام وقتی داشت از سر کار میومد و منو دید یه سیلی بهم زد و گفت برو اصلا نیا خونه با این خرابکاری که کردی. نیم ساعت نشستم پایین ساختمونمون و سرمو گذاشتم رو پاهامو اشک ریختم . 6 یا 7 سالم بود، با همون تفکرات کودکانه احساس میکردم دیگه هیچی درست نمیشه و خانوادم منو پسر خودشون نمیدونن. بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم دوچرخمو که به زور راه میرفت و همه جاش پر از قیر بود بردم و رسوندم دم خونه. در زدم و بابام درو باز کرد، کلی دعوام کرد که چرا همچین کار بی عقلی رو کردم. هنوز حرفاش تموم نشده بود که مامانم هم اومد دم در و گفت وای چی شده؟ بابا بهش گفت آقا پسرت رفته تو قیر و ... مامان بدون اینکه به اطرافش و کثیفی من و دوچرخم توجه کنه محکم منو تو بغل گرفت و گفت گریه نکن مامان چیزی نشده که با هم درستش میکنیم. هنوز بعد از سی و چند سال  سن وقتی آخر شب میرسم خونه، آخرین نفری که همیشه بیداره و میپرسه پسرم شام خوردی یا نه مادره. همیشه کنارمون باش دل گرمیه خونه ...

چیزی از لانگ کووید میدونید ؟

شاید براتون جالب باشه که افرادی که دچار کرونا میشن تا 1 الی 3 ماه بعد از بهبودیشون ( که این مدت میتونه حتی تا 10 الی 12 ماه هم طول بکشه! ) دچار عوارض آزار دهنده‌ایی به اسم لانگ کووید میشن. این عوارض شامل :

احساس تنگی نفس و افزایش تلاش تنفسی، خستگی، خستگی زودرس پس از فعالیت و کاهش توان فعالیت، اختلالات شناختی، سرفه، سردرد، احساس طپش قلب، بدن درد، درد مفاصل، بی حسی یا اختلال حسی در اندام ها، اسهال، درد شکم، بی خوابی و اختلالات خواب، احساس سبکی در سر، کهیر و ضایعات پوستی، اختلالات خلقی، از بین رفتن حس بویایی و یا اختلال در حس بویایی، اختلال در سیکل قاعدگی، اختلال نعوظ و ...

میشه که میتونه از شدت کم تا زیاد زندگی فرد رو تحت تاثیر خودش قرار بده و نکته قشنگترش اینکه بنده با گذشت سه ماه از ابتلا به کرونام هنوز دچار این عوارض هستم! فراموشی زیاد، لکنت زبون و بریده بریده صحبت کردن تمام زندگیم رو مختل کرده و هنوز نمیدونم تا کی این داستان ادامه خواهد داشت. اگر شما هم دچار این عوارض شدید بهتون تبریک میگم! همدردیم!