درس‌هایی که از توماس شلبی گرفتم!

درس‌هایی که از توماس شلبی گرفتم!

پیکی بلایندرز رو تا وسطای فصل پنج دیدم و احتمالا تا چند روز دیگه تمومش کنم. این سریال شاید برخلاف تعریف و تمجیدهای دیگران از نظر من یه شاهکار سینمایی نبود هر چند نمی‌تونیم از شخصیت پردازی‌ها، دیالوگ‌های ناب و لوکیشن‌های جذابش بگذریم. این سریال کاملا من رو یاد بریکینگ بد و هایزنبرگ بزرگ میندازه و اگر بخوایم از بحث سریال بودن و رنک IMDB و غیره بگذریم تا اینجا درس‌های بزرگی برام داشته که دوست دارم با شما به اشتراک بذارمش.
تو این سریال به معنای واقعی طمع آدمیزاد و میلش به پول و قدرت رو درک می‌کنید! طمعی که با هیچ چیزی سیراب نمی‌شه و تا لحظه‌ایی که شمارو از بین ببره ادامه داره. در طول سریال تامی شلبی به هر چیزی که میخواست می‌رسه و زمانی که جایگاه خودش رو تثبیت شده میبینه به دنبال جایگاه بزرگ می‌گرده.
هیچ بزرگ شدنی خیال راحت و آسوده نمیاره! تامی شلبی به مقام و جایگاهی می‌رسه که تقریبا تو کل برمینگهام شناخته شده‌اش و تو بزرگترین خونه داره زندگی می‌کنه ولی شب‌ها نه خواب راحت داره و نه زندگی اونجوری که فکر میکرد براش پیش میره و هر چه دارایی و قدرتش بیشتر میشه ترس و نگرانی‌هاش بیشتر میشه و از تصاحب تخت پادشاهیش بیشتر می‌ترسه!
کسب درآمد با خلاف راه به جایی نمی‌بره! زورگویی و رسیدن به قدرت از راه خلاف سرانجام قشنگی رو نداره و در نهایت به نابودی اون فرد منتهی میشه! تامی شلبی دوست داشتنی برای مردمش نیست و فقط مخاطبی که سریال رو دنبال می‌کنه دوست داره خودش رو جی شلبی بذاره! مردم ازش میترسن و تمام احترامی که داره از روی قدرتی هست که با زور به دست آورده!
همه ما طمع کاریم و میل به قدرت داریم! همه مردم و همه مخاطب‌های این سریال حداقل یکبار دوست داشتن به جای تامی شلبی و برادراش باشن و به قدرت و هوشی که داره حسادت کردن که این میتونه ترسناک باشه و من رو به این فکر فرو میبره که آدم‌ها اگر تو موقعیتش قرار بگیرن چقدر می‌تونن خطرناک باشن.
همیشه یه قدرت بزرگتر هست حتی وقتی احساس خدا بودن داری! یک روزی نابود خواهی شد به دست یه قدرت بزرگتر و همیشه تو اوج یه عقابی هست که چندین متر از تو بالاتر پرواز کنه پس به خودت مغرور نشو تا همه چیزت رو از دست ندی..
اگر این سریال رو ندیدید پیشنهاد میکنم شروع به دیدنش کنید و بیشتر از اینکه دلتون بخواد جای تامی شلبی باشید سعی کنید درس بگیرید ازش و این جمله رو از من یه گوشه داشته باشید: هر چیزی که بدان مغروری روزی دور خواهد انداخته شد ..

تا الان [ ۴ ] نفر برای این نوشته من اظهار نظر کردن ..

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

۰۹ شهریور ۰۲ ، ۱۶:۴۴

دست بالادست زیاد هست .اگه کسی به پایین تر از خودش  زور بگه بخاطر قدرتش  مطمعن باشد شخص دیگه هم  رفتار  بدتری بااون خواهد داشت.غرورم یک جاهایی خوبه  اینکه ادم  به شخصیت درستش  مغرور باشه نه به مال وثروتش 

مسعود کوثری
۱۹ شهریور ۰۲ ، ۱۶:۰۳
کاملا موافقم با نظرت ..
۱۰ شهریور ۰۲ ، ۱۷:۴۷

سالها پیش دیدمش و همون‌طور که گفتین بدلیل تعریف زیادی که ازش می شد اونجوری میخکوبم نکرد .. به خواهرمم گفتم یه فیلم پسرانه است :)..  آقا اگه بهم نگین جنسیت زده ش کردم ولی اینطور بنظرم اومد ..

مسعود کوثری
۱۹ شهریور ۰۲ ، ۱۶:۰۳
میتونه برای خانوم ها هم جذاب باشه به نظرم و بعد از یکی دو قسمت متوجه میشید که باهاش ارتباط گرفتین یا نه ..
۱۰ شهریور ۰۲ ، ۲۰:۲۶

خط آخر :

«هر چیزی که بدان مغروری روزی دور انداخته خواهد شد.»

هم ترسناکه برام چون عین یه واقعیت اثبات شده‌س و هم دردناکه چون واقعیه!

:)

مسعود کوثری
۱۹ شهریور ۰۲ ، ۱۶:۰۲
غرور نسبت به هر چیزی میتونه آدمیزاد رو نابود کنه !
۱۴ فروردين ۰۳ ، ۱۹:۵۲

درکل بد نبود . ولی فضاشو زیاد دوس نداشتم . خسته کننده بود یه جاهاییش . و خب اره دیگه کسی که با خلاف پول بدست میاره بالاخره با کله میخوره زمین . ایشالا . 

مسعود کوثری
۱۵ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۰۱
منم همین حس رو داشتم و خیلی از نظرم قوی و عجیب نبود!